- یاد داشتن
- به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
معنی یاد داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- یاد داشتن
- بخاطرداشتن مقابل فراموش کردن، بخاطر سپردن، آموختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهبر داشتن
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
مبارک بودن میمون بودن یمن داشتن
ترس داشتن، پروا داشتن، بیمناک بودن، ترسیدن بیم داشتن ترس داشتن پروا داشتن
کمبود داشتن، ناکارایی داشتن
ننگ داشتن
رعایت کردن
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
پایداری کردن، ثبات ورزیدن، استقامت
منع کردن جلو گیری کردن، توقیف کردن حبس کردن
میوه داشتن ثمر داشتن (درخت)، آبستن بودن حامله بودن، درد و رنج داشتن
ساکت کردن، رام کردن
پیر بودن معمر بودن
منفرد ساختن، دور داشتن
ذوق داشتن، حوصله داشتن، حالت وجد و جذبه داشتن
دست داشتن همدست داشتن یاران و یاوران داشتن دستیاران داشتن، ایادی داشتن بجای (درحق) کسی. نعمت بخشیدن او را مال بخشیدن بدو: (حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت)
تضاد داشتن باهمضد یکدیگر بودن مخالف هم بودن
هویدا داشتن آشکار داشتن: در آبی که پیدا ندارد کنار غرور شناور نیاید بکار. (سعدی)
حامل پیام بودن
طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن
فایده داشتن منفعت داشتن
فرهیختگی گلاه داشتن
ننگ داشتن، شرم داشتن
ترس داشتن، اندیشه داشتن
معتاد به انجام کاری بودن
دارای شغل و کار بودن، مشغول کار بودن
باسواد بودن، توانایی خواندن و نوشتن داشتن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن
پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
ننگ داشتن از عار آمدن
خوگر بودن معتاد بودن
فدا کردن